استاد عزیز وارجمندم جناب آقای سید علیرضا طباطبایی بافقی
اندوه از دست دادن عزیزانتان چنان تلخ است که هیچ عبارتی را دراین مقام یارای مرهم نهادن نیست. تنها یاد خداست که میتواند دل پر درد شما را تسلی بخشد. مصیبت وارده رابه حضرتعالی و خانواده محترم صمیمانه تسلیت گفته، صبربازماندگان  و برای درگذشتگان رحمت بی کران الهی را آرزو داریم، امید که روح آن عزیزان آرام، آسوده و خرسند در حریم امن الهی آرام گیرد.

******نوشته ای جهت تسکین دل استاد ******

به دنیا که می نگری مدام در حال تغییر وتحول است صبح ها که از خواب بیدار می شوی خودت هم نمیدانی تقدیر قرار است امروز چه برایت رقم بزند خوشحالی وشادی ویا غم ومصیبت ،اما یک نکته مهم است وآن اینکه قرار است نفست طعم مرگ را بچشد در این یکی دیگر هیچ جای بحث وجدلی نیست همانطور که اومدی باید بگذاری و بروی ، این قسمت زندگی ها را نمی شود تغییر داد می توان ظاهر خود را سرخ نگاه داشت می توان دیگری را فریب داد می توان خوب دید وخوب بود ولی نمی شود متولد شد ودنیا را ترک نگفت

سید عزیز جناب آقای طباطبایی  ، مصیبت ها سخت اند آنگاه سخت تر که اکنون که بعد از عمری خدمت به مردم وکار صادقانه  می شود در کنار همسر گفت وشنید همه آن چیزهایی را که یکساعت ویکروز  آرزوی گفتنشان را داشته ای ، اکنون که در کنار همسر می توان به دیدن رفیق ودوست ونوه رفت وجبران آن همه نرفتن های ناشی از کار سنگین سردفتری را نمود به یکبار دست تقدیر همه چیز را از روال خود خارج میکند ، برای آن استاد عزیز آن قسمت داستان زندگی همیشه  دلت را نگران وچشمت را غم بار  خواهد کرد که ، روزهایی را که همسر عزیز ومهربانتان قرار بود کادویی جهت روز سردفتر ، کادویی جهت روز تولد ،کادویی جهت مناسبتی خاص برایتان فراهم کند وتقدیم نماید ،یادم هست که همیشه احترام و ارزشتان به همسر وخانواده پایدار ومداوم بود  زنگ زدم گفتم آقا سید چی برایتان خریدند ؟ فرمودید اقا لطیف اس ام اس کارتهای بانکی که در دست عیال است وبه بازار رفته شمارشان از صد رفته ولی باید دید چه چیز سهم من است ؟  شب دوباره طاقت نیارودم وزنگ زدم  به مزاح فرمودید از آن همه پیام گران بانکی یک جفت جوراب سهم من است . از خریدنهای توی صف برای خرید سبزی واز هزاران خرید کوچک دیگر ، شاید همسرمان را  اندکی با یاری مان خوشحال کنیم  ،چه حالی میشی آدم اگر بعدا فکر کنی کاش هر روز می رفتم وسبزی می گرفتم وکاش بود وهمان کادو را برایم می گرفت  

اما سید جان یک چیز آدم را صبور ومقاوم می کند  دیدن چیزی که قرار است برای همه اتفاق بیفتد 

همسفر در راه ماند ، زندگی سخت است ، لیک در سفر باید بود ، صبری باید تا آرامشی زاید


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مقالات اموزشی یخچال ایران تراول صنعت گردشگری تور هتل پرواز نابکده mohre8 ای فیلم | دانلود فیلم ایرانی جدید update.parsablog.com آسانسور ایمن پایا Rob قطره ای عبرت اضطرار